پشت آن کوه بلند یا کناردریا یابه هنگام طلوع خورشید در کنار تسنیم یا که در کلبه تنهایی عشق وسط جنگل سرسبز و قشنگ یا که در زمزم آن رود خروشان و بلند یا که زیر فراوانی برف
واژه هایم گم شد در کنار نفس باد صبا یاکه در شبنم تنهایی پروانه بالای درخت یا که در برکه ی نیلی ده عشق آباد یا کنار گلدان یا که در کنج حیات در کنار آن حوض بغل تنگ بلور ماهی یا که در روشنی ماه درخشان شب چهاردهم واژه هایم گم شد و به دنبال شقایق رفتم تا سراغش گیرم تا شقایق که مرا دید بخندیدو بگفت: واژه های من هم مثل تو گم شده است و به دنبال گل یاسمن و نرگس و رز همگی گفتند: واژه های ما هم مثل تو گم شده اند. همه دریاها همه جنگلها همه آدم ها جملگی میگفتند : واژه های ما هم مثل تو گم شده اند در کنار قرآن وسط سجاده در هیاهوی خیال ذهنم با خودم میگفتم: واژه هایم پی کو؟ ناگهان بانگی گفت : لای قرآن هستند لای قرآن را من زود پیدا کردم واژه های همگی لای قرآن بوده است.