می خواهم ساده بگویم , ساده بنویسم و تورامهدی جان صدا کنم و غم دوری ات را فریاد بزنم .
مهدیا مهر تو دریا و دل من ماهی است ماهی از آب چو گیرند , جدا می میرد
آری ! لحظه ای نیست که وجودتان را در کنار خود احساس نکنم مثل اینکه همیشه روبروی من هستید و از من می خواهید به طرف شما بیایم تا نزدیکتر شوم ,همیشه می ترسم که گناهانم بین من و شما فاصله بیندازد.
مهدی جان مگو که از بهانه های دلم خسته شدی, تو می دانی که هر وقت نامت را شنیده ام اشک تمام صورتم را خیس می کند , این اشکهایم گواهند که از دوری ات چه کشیده ام.
همیشه با خودم زمزمه می کنم و می گویم: " داد از غم تنهایی " آری بی تو من تنها و غریبم , اما غروب را به امید طلوع دوست دارم و غروب جمعه را به امید آمدنت دوست دارم.
مهدی جان , انتظار را این گونه معنی می کنم :" انتظار,روایت اشتیاق است, حدیث جستجو وقصه وصل است , انتظار روز ظهور است و انتظار روز ظهور او , انتظارغلبه اسلام و قران و انتظار غلبه اسلام و قرآن , انتظار تحقق وعده های خداوند است."
← خالق این دلنوشته ها بدلیل بیماری از همه دوستان ملتمس دعا است