نجوا
ای عزیز مصر هستی و ای زنده وجود و تجلی ! ای مظهر خدای رحمان و ای پیشوای دلسوز مهربان ! ای معطی علم و ای مربی عقل ! ای محیی روح و ای حیات جان ! تا کی در طلب تو سرگردان باشیم ؟ تا کی تو را بجوییم و به دیدار تو نایل نیاییم ؟ تا کی در جستجوی تو از دیده خون بیفشانیم؟ آیا شود که شام تار فراق به صبح روشن وصال بدل گردد؟ یا مهدی فاطمه
مسافر
مسافر کدام جاده ای؟ از کدامین راه می آیی ؟ صدای گامهایت از کدام سرزمین بگوش خواهد رسید ؟ وقتی که بیایی زمین سبز و پاک خواهد شد, رودها و دریاها همانند اشک چشمها زلال خواهند شد , دنیا تشنه دیدار توست ای زلال تراز باران . وقتی تو بیایی بوی بهار همه جا را فرا خواهد گرفت ای تجلی بهار. یا اباصالح المهدی عج
از کدامین عشق می توانم حذر کنم؟ از تو که تمام منی یا از خودم که ناتمام توا م ؟ از تو که دلپذیر منی یا از خودم که ناگزیر توام ؟ بگو چگونه می توانم از تو حذر کنم وقتی تومرا مثل آسمان در برگرفته ای ای بهترینم؟ پس بگذار تا همیشه در کنار تو بمانم که دلنوازترین هوای بودنی... یا کریم
پروردگارا , دلم می خواهد بر برگ های زرد پاییز دلتنگی هایم را ترسیم کنم , اما واهمه دارم که صدای شکستن قلبم زیر پای رهگذران , آنها را در اندوه و تردید فرئبرد. بارالها! از تو می خواهم همان گونه که پس از هر پاییز و زمستان, بهاری زیبا پیام آور رویش و زندگیست, فصل پر بار جوانه زدن را نصیب من فرمایی.....!
- <یادم نرود> یادم نرود... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد , فقط دستی است برای گرفتن دست او, و قلبی است برای فهمیدن وی .
- یادم نرود ....که چشم پوشی از حقایق , آنها را تغییر نمی دهد . یادم نرود...که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان.
- یادم نرود... که زندگی دشوار است , اما من از او سخت ترم .
- یادم نرود ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یک بار به او بیشتربگویم : دوستت دارم .
- یادم نرود ... که لبخند ارزان ترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت داد. یادو نرود....
- چراغ راه : شب را مهمان خانه ات کرده ای وتا سپیده صبح راهی ست بس بلند و طولانی ,دلم را در حوالی خانه ات گم کرده ام اما به دنبال آن نیامده ام, بلکه دنبال تبسمی هر چند کمرنگ میگردم تا چراغ راهم شود و دلخوشی لحظات تنهایی ام . خداوندا , به حرمت عشق بگذار مرغ تنهایی ام از شاخسار وجودم پرواز کند و به بیکرانگی آرامش برسد, بگذار تا برروی درخت خاکستری پشت پنجره اتاقم برگی از امید بروید و گل هستی ام شکوفا شود, بگذار تا از زلالی یادت وضو بگیرم و سر بر سجاده نیاز بنهم و عاشقانه نامت را زمزمه کنم . آمین